آلبرت بغزیان؛ اقتصاددان
کیوسک خبر ـ وزارت اقتصاد یک سری وظایف مشخص دارد. به عنوان مثال باید مصارف دولت را تنظیم کند. یعنی درآمدهای دولت را به گونهای تنظیم کند که مثل ماجرای مالیاتها به فرارمالیاتی منجر نشود.عملا انتظار زیادی از وزارت اقتصاد وجود ندارد. در ماجرای بورس هم درست است که زیر مجموعه این وزارتخانه محسوب میشود، اما صرفا نیازهای بازارهای اولیه را رفع میکند و نیازهای خرد برعهده بانکها قرار میگیرد. اما مشکل این است که بانکهای ایران اصلا تخصصی نیستند. یعنی به عنوان مثال بانک صادرات هیچ ارتباطی به مقوله صادرات ندارد یا بانک تجارت هیچ نقشی در تجارت ندارد. این در حالی است که باید در این حوزهها فعالیت داشته باشند. تغییرات در بانک مرکزی قطعا یک تصمیم درست، اما دیرهنگام بود و خیلی زودتر از اینها باید آقای صالحآبادی برکنار میشدند. اما نکتهای که باید به آن توجه داشت، این است که این قبیل تغییرات زمانی مفید خواهند بود که همکاری و همیاری میان بانک مرکزی و وزارت اقتصاد صورت بگیرد. اگر قرار باشد باز هم بانکها به مصوبات بانک مرکزی بیتوجه باشند، نتیجه همین میشود که تا امروز بود. یعنی دوباره بانکها هستند که سوار بر اقتصاد و وزارت اقتصاد و بانک مرکزی خواهند بود.بنابراین به عقیده من باید در نخستین گام وزارت اقتصاد و بانک مرکزی یک تحول اساسی در لایههای معاونان و مدیران خود ایجاد کنند. معاونان این دو نهاد باید تجربه کافی در سمتهای مرتبط را داشته باشند. زیرا به ویژه در بانک مرکزی این مسئله اهمیت بسیاری دارد. چراکه بانک مرکزی عملا ویترین سیستم بانکی و قدرت پول ملی یک کشور محسوب میشود.
شاید برایتان جالب باشد که بگویم که در دنیا رئیس بانک مرکزی را هم «پرزیدنت» خطاب میکنند. یعنی آنقدر افراد مهمی هستند که حتی زبان بدن آنها را هم مورد بررسی و آنالیز قرار میگیرد. به همین دلیل است که عمدتاً روسای بانک مرکزی کشورهای دیگر، مدت زمان زیادی را به سخنرانی نمیپردازند تا مبادا تاثیر منفی بر ارزش پول کشورشان بگذارند.در ابتدا باید در نظر داشت که برای ریاست بانک مرکزی باید فرد منتخب چند ویژگی بارز داشته باشد. یکی این است که اقتصاددان باشد. اگر از بازار سرمایه میآید باید در بازارهای پولی مثل بانکهای بزرگ تجربه مدیریتی داشته باشد. ویژگی دیگر این است که باید تجربه فعالیت در بخشهای سیاست مالی هم داشته باشد. یعنی به عنوان مثال سابقه حضور در وزارت اقتصاد را در کارنامه خود ثبت کرده باشد. زیرا از این طریق متوجه میشود که سیاستهای پولی و مالی، دو سیاست همکار و همیار هستند و به هیچ عنوان نباید در برابر یکدیگر قرار بگیرند. این موضوعی است که یک اقتصاددان آن را متوجه میشود. زیرا اگر روسای بانک مرکزی در تمام این سالها را مورد بررسی قرار دهید، متوجه میشوید که هیچ گاه چنین نوسانات شدید در کوتاه مدت را تجربه نکردند. در دوران آنها نوساناتی وجود داشت، اما در یک پرسه چند ساله رخ میداد نه چند ماهه.با همه اینها، آنچه در کارنامه آقای فرزین دیده میشود، این است که با توجه به حضورشان در دولت و صندوق توسعه ملی، ایشان در جریان سیاستهای ملی کلان قرار دارند و از آنجا که سابقه حضور در مسند ریاست بانک ملی را دارند، از حال و هوای سیستم بانکی هم مطلع هستند؛ لذا تا اینجا مشخص است که ایشان تجربه و سواد آنچه که لازم است را دارند. حالا باید منتظر ماند جزئیات برنامههای ایشان اعلام شود تا بتوانیم ارزیابی دقیقتری داشته باشیم. برنامههای ایشان باید به دو دسته تقسیم شوند. اول برنامههایی که اثرات کوتاه مدت دارند. یعنی سیاستی اتخاذ شود که در کوتاه مدت بازار ارز و تورم را کنترل کند. زیرا به عنوان مثال اینکه الان مطرح کنند که قصد دارند تورم را سالی ۵ درصد کاهش دهند اصلا منطقی و اصولی نیست. زیرا دلایل این تورم کاملا مشخص است. مانند آب گلآلودی عامل گلآلودی آن رفع شود، شفاف میشود، دلایل این تورم هم رفع شود فضای اقتصادی مشخص میشود. دوم برنامههایی است که اثرگذاری میان مدت یا بلند مدت دارند.اما مقوله دیگر که بسیار حائز اهمیت است، مسئله همکاری است. یعنی آیا بدنه سیستم بانکی کشور، ایشان را میپذیرند یا خیر. زیرا واقعیت این است که اگر همین سیستم بانکی با همین مدیران، ادامه پیدا کند، قطعا آقای فرزین هم موفق نخواهند شد. اگر ایشان صرفا آمده است که آشوب ایجاد شده توسط آقای صالحآبادی را آرام کند، با این شرایط سیستم بانکداری و مدیران، مدتی بعد دوباره همین آش است و همین کاسه؛ لذا به نظر من آقای فرزین در اولین گام باید یک تصفیه مناسب در لایههای مدیریتی بانکها انجام دهند. باید توجه داشت که بانک مرکزی ما بزرگترین دارنده ارز در کشور و مطلعترین نهاد از بازار ارز است. یعنی اگر رئیس بانک مرکزی از دلالهای کلان و مافیای بازار ارز خبر نداشته باشد باید در بانک مرکزی را تخته کنند و کلیدش را تحویل دهد. میخواهم بگویم تا امروز هر فردی در این جایگاه قرار داشته کاملا میدانسته در بازار چه خبر است. ولی مشکل اینجاست که درگیری با مافیا و قاچاقچیان ارز و خیلی از این پتروشیمیهایی که با ارز ارزان خوراک تهیه میکنند، اما ارز درآمد خود را در بازار آزاد به جای بازار نیما به فروش میرسانند، بسیار کار سختی است و نیاز به همکاری و همیاری نهادهای مختلف دارد.
https://www.kioskekhabar.ir/?p=177679