×

منوی بالا

منوی اصلی

دسترسی سریع

اخبار سایت

اخبار ویژه

امروز : جمعه, ۲ آذر , ۱۴۰۳
خاندان سلمان در جستجوی راهی دیگر برای حفظ تاج و تخت

به گزارش کیوسک خبر به نقل از ایسنا، روزنامه الاخبار لبنان در یادداشتی درباره سیاست عربستان در دوران پادشاهی ملک سلمان و ولیعهدش محمد بن سلمان نوشت: تحولاتی که مدتی در سیاست خارجی عربستان اتفاق افتاده است، ساده یا بی‌اهمیت نیستند. بلکه بازبینی جامعی است که ریاض در کلیه پرونده‌های مربوط به آن در منطقه و جهان انجام داده است. با وجود اینکه هدف اصلی، یعنی به ارث بردن تاج و تخت توسط محمد بن سلمان، ولیعهد سعودی تغییری نکرده است، اما ابزارهای دستیابی به این هدف دیگر مانند گذشته یعنی از زمان آغاز طلوع ستاره‌ این شاهزاده سرکش در سال ۲۰۱۵ تا شکست‌های پی در پی نیست که با از دست دادن ریاست جمهوری توسط دونالد ترامپ به اوج خود رسید.
این شکست باعث شد که بن سلمان به سرعت وارد “کارگاه اضطراری” در چندین سطح شود. نخست باید رضایت آمریکایی‌ها را جلب کند که با سال‌ها تلاش برای انحصار قدرت و ضربه زدن به رقبا آن را از دست داده است و دوم هم باید از نبردهای ناموفق که هزینه‌های زیادی برای او، اعتبارش و نفوذ عربستان داشت بیرون بیاید.
بدین ترتیب می‌توان از قصد و نیت اقدامات انجام شده توسط بن سلمان طی ماه‌های اخیر آگاه شد. از هدایت افزایش فعالیت لابی‌هایش در آمریکا برای جلب رضایت دولت جو بایدن گرفته تا عبور از صفحه تحریم قطر، نشان دادن کارت قرمز به دوست وفادارش محمد بن زاید، ولیعهد امارات و اقدامات دیگر. طبق آنچه گفته شد مشخص می‌شود که هیچ اصل ثابتی در سیاست‌های “پسا دولت” در عربستان وجود ندارد.
یک پوچ گرایی سیاسی وجود دارد که همه چیز را قابل تغییر می‌کند. سیاست عملی تابع مواضع است و با تغییرات روزمره دست به دست می‌شود. در سیاست خارجی عربستان مانند سایر زمینه‌های سیاست، هیچ نظم اخلاقی، حتی سیاسی و متافیزیکی وجود ندارد.
دشمنی و دوستی از زمان ادغام شدن آنها در بازی منافع، دیگر ارزش‌های اخلاقی در سیاست به شمار نمی‌روند، اما در نمایش خلیج فارس، ما با یک بازی صندلی‌های نزولی روبرو هستیم، که متحد دیروز را دشمن امروز می‌کند و بالعکس. به زمان برای ایجاد و برهم زدن ائتلاف‌ها اتکا نمی‌شود، زیرا زمان سیاسی مطابق استاندارد زمان معمولی پیش نمی‌رود.
اگرچه نقشه ائتلاف‌ها ساده نیستند، اما همگام شدن دقیق با مسیر اشتباهات در سال‌های سلطنت سلمان بن عبدالعزیز بدون شک یک نقص ذاتی در ساختار آگاهی تیم مسؤول سیاست خارجی این کشور را آشکار می‌کند. در تاریخ پادشاهی عربستان مشاهده نشده است که عامل خارجی حضور اصلی داشته باشد، این امر سیاست را به یک واکنش کاملاً خارجی تبدیل می‌کند، یا به عبارت دیگر سیاست توسط متغیرهایی در خارج از مرزها ایجاد می‌شود.
اما این بار، این حضور خارجی کاملا آشکار به نظر می‌رسد. این یک ساختار خطرناک در سیستم سیاسی سعودی را نشان می‌دهد که در زمان سلمان منابع قدرت و حتی مشروعیت خود را از دست داد.
توانایی ریاض برای جستجوی دوستان دائمی با گذشت روزها ضعیف شده است و شکی نیست که متحدان قبل از دشمنان خود را برای روزی که اتحاد و منافع در آن تغییر می‌کند، آماده می‌کنند. امارات قبل از قطر، فهمید که تعادل هوشمندانه مبتنی بر پویایی‌های سیاسی، اقتصادی و امنیتی از پیچیدگی‌های لحظه‌ای تغذیه می‌کند و هر آنچه طولانی مدت باشد به دلیل ضرورت موقت خارج از محاسبات دو طرف است.
 در دوره‌های گذشته، به ویژه از ۱۹۷۰ تا ۲۰۱۵ ، سیاست خارجی عربستان بیشتر و بیشتر به سمت “هماهنگی نسبی” در برخورد با مسائل منطقه‌ای و حتی بین‌المللی و تأکید بر “محوریت سعودی” در سطح منطقه‌ای و تا حدودی بین‌المللی گرایش داشت. تغییر در دوره ملک سلمان مربوط به تحولات اقتصادی است، اما این تنها عامل نوسانات ناگهانی و (آکروباتیک) سیاست خارجه این کشور نیست.
آنچه ممکن است با به حاشیه راندن دستگاه بروکراتیک سنتی و ایجاد دستگاه موازی دیگری که به طور عملکردی تمام نقش‌های دولت را بر عهده دارد، به عنوان یک مدل “پسا دولت” ظاهر شود، از دو اتاق تشکیل شده است: اتاق امور سیاسی و امنیتی و اتاق امور اقتصادی و توسعه‌ای؛ این شامل اعضای شورای وزیران است که منجر به تزریق خون در بدن دولت نمی‌شود، بلکه یک سیستم مستبد منحصر به فرد ایجاد می‌کند و دولت را با تمام ظرفیت در اختیار “حاکم” قرار می‌دهد.
سیاست در عربستان مانند کشورهایی که شرایط یک کشور ملی را دارند یک امر عمومی نیست، بر این اساس، سیاست خارجی در کاخ اتخاذ می‌شود نه در ساختمان وزارت امور خارجه و شخص وزیر نیز دستورات خود را از دربار، یعنی خارج از کادر اداری (شورای وزیران) دریافت می‌کند. در دوران ملک سلمان، وی با جداسازی گروه وهابی، توافق خانوادگی را بر هم زد و روحیه مذهبی دولت را تضعیف کرد.
این گرایش سیاست خارجی را به میدانی از آزمایش تبدیل می‌کند که اغلب با شکست روبرو می‌شوند و مفاهیم اساسی در زمینه سیاست و مدیریت را به “مدینه فاضله” صرفاً پوچ تبدیل می‌کند. در واقع، دولت و جامعه به عنوان مهمترین مؤلفه‌های قرارداد اجتماعی، از معادله خارج شده‌اند و “قدرت شخصی” مانند نظریه‌های سیاسی قرون وسطایی، به گزینه جایگزین تبدیل شده است. با این حال، شیپورچی‌ها دوست دارند بن سلمان را با ویژگی‌های فوق بشری توصیف کنند.
مردم باید همیشه برای نوسانات سیاست آمادگی داشته باشند، زیرا این امر با روحیه شخصی بن سلمان و مواضع متغیر او ارتباط نزدیک دارد. مردم باید از تصمیماتی دفاع کنند که دیروز “تابو” بودند و موافقت با آنها غیرممکن بود اما امروز در قلب “تعلق و وفاداری” به وطن قرار دارند. قطر شیطان دیروز بود و امروز همه چیز تغییر کرده است و این درحالی است که ولیعهد عربستان تصمیم به اجبار شرکت‌ها به انتخاب این کشور به عنوان مقر منطقه‌ای خود گرفته است و حال آنکه ۴۶ شرکت بین‌المللی از مجموع ۵۰ شرکت امارات را به عنوان مقرشان انتخاب کرده‌اند.
ورود امارات به عرصه اختلاف با عربستان سعودی در عرصه اقتصادی و نفتی، همزمان با سرد شدن موقتی جبهه‌های اختلاف سعودی-عمانی، سعودی-قطری و سعودی-کویتی، نشان دهنده دور دیگری از اختلافات و در نتیجه تغییراتی در شبکه ائتلاف‌های حوزه خلیج فارس است.
همیشه به یاد داشته باشیم که عربستان سعودی به بازی انفرادی عادت ندارد و همیشه به عمل مشترک جبهه‌ای متکی است. ملاقات بن سلمان با عبدالفتاح سیسی، رئیس جمهوری مصر در شرم الشیخ در ۱۱ ژوئن ، با توجه به کار خستگی ناپذیر مصر برای ایجاد اتحادهای عربی با عراق و اردن، تقویت روابط با سوریه، فلسطین و لبنان و اقدام محتاطانه نسبت به ترکیه و پاکستان، تا چین؛ یک اقدام معمولی نبود.
ایجاد یک مسیر مستقل در روابط عربی و منطقه‌ای مصر نگرانی و ترس سعودی‌ها را بیشتر می‌کند و توسعه ناگهانی در روابط میان قاهره و واشنگتن پس از نبرد شمشیر قدس باعث تقویت انگیزه ریاض برای ایجاد روابط جدید با قاهره شد. از دست دادن مصر، از نظر عربستان، سنگین و حتی فاجعه بار است، چراکه این امر قاهره را به یک محور مستقل تبدیل می‌کند و این درحالی است عربستان به دنبال افزایش عمر “دوران سعودی” تا ابد است.
پس از ورود جو بایدن به کاخ سفید و افزایش احتمال ازسرگیری توافق هسته‌ای با ایران؛ ریاض در صحنه حاضر شد تا مانع از رخ دادن اتفاقات غافلگیر کننده و ناخوشایند شود. یک سؤال باقی مانده است که همیشه مطرح می‌شود و آن این است که آیا این اقدام و تحرک عربستان در راستای محاسبات منطقه‌ای و محلی صورت می‌گیرد یا انگیزه آن برگرفته از نگرانی آمریکایی‌هاست؟ مسلم است که هیچ پرونده استراتژیکی در گفت‌وگوهای عربستان و ایران وجود ندارد و آنچه ذهن بن سلمان را به خود مشغول کرده جنگ یمن است که درصدد پایان دادن آسان به آن است و تلاش می‌کنند تا با حداقل ضرر از باتلاق گرفتار شده در آن خارج شود.
به نظر می‌رسد به حداقل رساندن ضررها، پاک کردن اشتباهات سنگین، تسویه حساب‌های عجولانه و چشم دوختن‌های زودگذر از ویژگی‌های دوران “سلمانی” در سیاست خارجی است. آنچه ما در روابط سعودی‌ها ثابت می‌دانیم ممکن است از جمله تغییرات شتابزده باشد. سیاست در عربستان سعودی در زمان ملک سلمان به یک بازی آماتور تبدیل شده است و این آزمون و خطا درسی برای یادگیری ارائه نمی‌دهد.
انتهای پیام

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.