گروه : ایران و جهان
ارسیا تقوا (روانپزشک و عضو شورای سیاستگذاری دهمین همایش سلامت روان و رسانه) از بحرانی میگوید که با شیوع بیماری همهگیر کرونا در جوامع انسانی شکل گرفته است؛ «استیگنا»، «انگ» یا «برچسب» بیماری که منجر به طرد افرادی از جامعه میشود که قبلاً به هر شکل با کرونا مواجه شدهاند.
به گزارش کیوسک خبر به نقل از ایلنا، کرونا در کمتر از یکسال از شیوعش، سبک زندگی، عادات و روابط اجتماعی بسیاری از جهانیان را تغییر داد. یک پاندمی که به سرعت آدمها را به فضاهای خلوتتر سوق داد و ایمنی را در ارتباط کمتر با دیگری معنی کرد. «ارسیا تقوا» پزشک متخصص اعصاب و روان و عضو شورای سیاستگذاری دهمین همایش سلامت روان و رسانه از بحرانی میگوید که با شیوع این بیماری همهگیر پا گرفته است؛ «استیگما»، «انگ» یا «برچسب» بیماری که منجر به طرد افرادی از جامعه میشود که قبلاً به هر شکل با کرونا مواجه شدهاند.
موضوعی که محور دهمین دوره همایش سلامت روان و رسانه است و عناوین پنلهای آن شامل: «نقش گروههای مرجع در کاستن از انگ»، «سلامت روان و انگ»، «انگ کووید ۱۹ گمان یا واقعیت»، و «کرونا و سلامت روانی- اجتماعی» است. تقوا به ایلنا، درباره اهمیت این مسأله و تبعات آن میگوید.
محور دهمین دوره همایش سلامت روان و رسانه که دی ماه امسال برگزار میشود، درباره مسأله «انگ» است. اتفاقی که در مورد فرد بیمار در یک پاندمی مانند کرونا هم میتواند رخ دهد؟
کادر سلامت روان با همکاری انجمن علمی روانپزشکان ایران و اساتید علوم ارتباطات دی ماه امسال دهمین دوره همایش را با عنوان کلی مسأله انگ یا استیگما برگزار میکند. هرچند که بیش از ۵۰ سال است روی مسأله استیگما در دنیا کار میشود اما در پاندمی کرونا و بحران جهانی آن، توجه به این مسأله میتواند دوباره مورد توجه قرار بگیرد؛ ظاهرش شبیه همان برچسبها و لِیبلهایی است که به بعضی افراد میزنیم و با این کار عملا آنها را از دور خارج میکنیم، آنها را خوار و خفیف میکنیم، پس میزنیم و دفع میکنیم. مثل همان برخوردی که در گذشته با جذامیان یا افراد دارای بیماریهای خاص داشتند و آنها را میبردند در درهها یا در بیغولههایی رها میکردند و اجازه نداشتند جایی بیایند که بقیه مردم زندگی میکردند. این برچسب زدن فقط مختص جامعه انسانی هم نبود، لِیبل زدن روی حیوانات هم مرسوم بود؛ داغی که برای شناسایی مالکش روی بدن حیوان میگذاشتند باعث یک طور تبعیض هم میشد. در همه این جوامع اگر کسی برچسب بخورد، از بقیه افراد جدا شده و مورد آزار و اذیت قرار میگیرد، بهعنوان شهروند درجه اول شناخته نمیشود، و طبیعتا از حقوق اجتماعی هم محروم میشود. در دنیای امروز، ما با مفاد و قوانینی فراوانی روبرو هستیم و گروهبندیهایی داریم که میتواند افراد را در معرض استیگما قرار دهد؛ یکی از آنها اقلیتها هستند، مثل فردی که با گویشی متفاوت، در شهری زندگی میکند که همه همزبان هستند و مورد آزار قرار میگیرد. یا افرادی که خصوصیتهای خاصی دارند، این عادات مورد شماتت قرار میگیرد یا آنها را پس میزنند. یا وقتی به قومیتها به راحتی لِیبل میزنیم و با همان برچسب، خصوصیات خاصی را به آنها نسبت میدهیم تا از خودمان طردشان کنیم. شاید بیماران روانی یکی از عمدهترین گروههایی هستند که مورد استیگما قرار میگیرند و از حق و حقوقشان محروم میشوند. و قرار است در دهمین دوره همایش سلامت روان و رسانه درباره آنها صحبت کنیم.
از زمان شیوع کرونا تا امروز شاهد پنهانسازی و حتی انکار بیماری از سوی بخشی از مردم بودیم. فکر میکنید چنین رفتارهایی میتواند به ترس از انگ خوردن باشد؟
اتفاقا یکی از بحثهای مهم مربوط به کرونا، استیگما است. در این همایش راجع به استیگما و برچسبهایی که راجع به بیماری کرونا وجود دارد، هم صحبت خواهد شد. واقعیت این است که الان ما با تعداد زیادی بیمار کرونایی روبرو هستیم که درست است که توجه به آنها ظاهراً از طرف افراد و رسانهها بیشتر است، اما این توجه گاهی به شکل منفی و تبعیضآمیز جلوه میکند. کسانی که دچار کرونا شدهاند، در خانه، در خانواده، در اطرافیان، در محل کار و… در معرض توجه منفی قرار میگیرند. کسی که دوره بیماری را طی کرده و به اندازه کافی زمان قرنطینه را پشت سر گذاشته، وقتی پس از بهبودی میخواهد برگردد به محیط کارش، به او میگویند برو بنشین خانهات و نمیخواهد بیایی. حتی اگر بگوییم در این خانهنشینی هم حقوقات را به تو میدهیم، باز آن فرد را از حقوق اجتماعی و کاریاش محروم کردهایم. مواردی را میبینیم که فرد در محل سکونتش مورد تبعیض قرار میگیرد؛ اگر همسایه او را که قبلاً کرونا گرفته و بهبود یافته در آسانسور ببیند، سوار نمیشود، حتی اگر ماسک زده و فاصله را هم به اندازه کافی رعایت کرده باشد. یا همسایگان کسانی که بهعنوان پرستار و پزشک با بیماران کرونایی سر و کار دارند، جوری از آنها دوری میکنند که قدیمها با جذامیها فاصله میگرفتند. یعنی شاهد انگ و برچسبی هستیم که نه فقط به بیماران مبتلا به کرونا، که به خانوادهشان و حتی درمانگرانی که در این حوزه کار میکنند هم میچسبد. اگر از کسی که این روزها در بیمارستان کار میکند بپرسی اینجا بیمار کرونایی هم دارید؟ به احتمال زیاد میگوید بله، ولی من با آنها تماس ندارم. چرا؟ چون فکر میکند اگر این کار را بکند، دیگر کسی با بچهاش حرف نمیزند، آنها را مورد آزار قرار میدهند یا یک جورهایی از آنها چشمپوشی میکنند، آنها را نمیبینند، همسایهها از آنها دوری میکنند و به خاطر همین دوری، مجبور میشود دروغی بگوید و این دروغ نه درست است و نه منطقی.
یک بیماری مسری با این حد از شیوع، شاید برای دوره معاصر تازگی دارد. فکر میکنید با گذشت زمان، بیماری میتواند عادی شود و از انگ خوردن مبتلایان بکاهد؟
کرونا اولین پاندمی یا بیماری فراگیر عفونی نیست که خیلی راحت از انسانی به انسانی دیگر منتقل میشود. بیماریهای مسری دیگری هم بوده و مصیبتهای زیادی را به همراه داشته است؛ اگرچه از یک بُعد با بیماریهای همهگیر در دهههای پیش تفاوت داریم که امروز رشد و امکانات پزشکی خوبی داریم، شناسایی بیماران خیلی سریع امکانپذیر شده، درمانهایی الان دارد صورت میگیرد، و علم پزشکی برای نگهداری و حفاظت از بیماران پیشرفتهای زیادی داشته. اما صحبت سر این است که در طول تاریخ هر وقت پاندمی بوده، ترس و نگرانی هم با خودش به همراه آورده و این رعب و ترس بستری فراهم میکند برای اینکه مردم ندانند برای مدیریت آن چه کنند. انگار ما با یک رعب اجتماعی در کنار فراگیر بودن بیماری کرونا مواجه هستیم. ترس وحشتناکی که مردم از کرونا دارند برای این است که از یک طرف فاصلهگذاری را رعایت میکنند، اما از طرف دیگر پر از ابهام و علامت سوال هستند و نمیدانند فردایشان چه میشود. اخبار را دنبال میکنند، اما این خبرها هیچ اطلاعات آرامکننده و مفیدی به آنها نمیدهد که گاهی فکر کنید بیماری در حال تمام شدن است. خیلی از ما سوال میکنند و میگویند ما چند ماه است یک مسافرت کوچک هم نرفتهایم، پدر و مادرمان را از نزدیک ندیدهایم، همه این کارها را داریم انجام میدهیم، ولی چرا به رغم همه این تلاشهایی که میکنیم، کرونا نهتنها کم نشده، بلکه از روزی ۵۰ و ۱۰۰ مرگ تا الان رسیده به ۴۰۰ کشته؟ میپرسند این پیک بیماری پس چه موقع تمام میشود؟ طبیعی است که یکی از پاسخها به این دست سوالات این است که باید صبر کنیم تا دوره انتظار پزشکی تمام شود، و در این مدت باید همه کارهایی که برای پیشگیری از بیماری لازم است را انجام دهیم. در مرحله بعد ما باید خودمان آن آرامش مورد نیاز را در این شرایط به وجود بیاوریم. یک اصطلاحی در روانشناسی وجود دارد که به آن میگویند «زندگی در تعلیق». ما الان در شرایط تعلیقی هستیم که نه اطلاعات پزشکی صددرصد مطمئنی راجع به وضعیت کرونا داریم و نه خیلی چیزهای دیگر تکلیفش معلوم است. حتی نمیتوانیم تضمین دهیم که واکسنش چه موقع میآید، کدام دوا و درمانش موثر است و خیلی ابهامات دیگر. اما زندگی در تعلیق فرایندی دارد که هر کسی باید آن را بهعنوان یک تکنیک یاد بگیرد و بتواند تابآوری و مقاومت روانی لازم را برای اینکه در این شرایط خودش را حفظ کند، به دست بیاورد. هر کدام از ما موظفیم اول برای خودمان زمینه تابآوری در شرایط تعلیق را فراهم کنیم، در وهله بعد برای خانوادهمان، محیط پیرامونمان و برای بقیه افراد اجتماع. لازمه این کار رعایت یکسری اصول است، مثل همان اصولی که برای پیشگیری از کرونا باید انجام دهیم؛ دستهایمان را بشوییم، فاصلهگذاری اجتماعی را رعایت کنیم، ماسک بزنیم و… برای تابآوری مقابل زندگی در تعلیق هم باید بکوشیم اشاعه اخبار نادرست ندهیم و توصیههای غلطی که الان در جامعه پر شده را تصحیح کنیم و آنها را نشر ندهیم. هر کدام از آحاد جامعه به یک رسانه کوچک میمانند که در صفحه اینستاگرامشان، در گروههای خانوادگیشان، پیش دوستانشان میتوانند این اطلاعات صحیح را نشر بدهند. بیشتر از آنکه با اخبار نادرست، دل بقیه را خالی کنیم، میتوانیم در این شرایط به مردم حس قشنگ و آرامشبخشی دهیم تا در این شرایط تعلیق بتوانیم از پسِ مشکلاتمان بربیاییم.
هرچه تعداد افراد مبتلا بالاتر میرود، تشکیک در ابتلای دیگری به کرونا هم بیشتر میشود، حالا این «دیگری» میتواند همکار باشد، دوست باشد، خانواده باشد. فکر میکنید این مساله چه تبعاتی میتواند در روابط اجتماعی آدمها داشته باشد؟
این قضیه به نظر من تا الان هم تبعات مثبت داشته و هم تبعات منفی. جنبههای مثبتش این بوده که به نظرم کرونا کمی تکلفهای روزگار ما را کم میکند، مثل همان آداب عجیب و غریبی که برای دستدادن و روبوسی داشتیم، آن سختیهایی که برای عزاداری، حضور در یک مهمانی، یک مراسم تولد و عروسی داشتیم، خیلی اینها را برایمان راحت کرده و آن پیچیدگیها و آن تعارفها و آن سختی و مشقتهایی که برای یک مراسم معمول باید پیاده میشد، الان به مراتب کمتر شده است. اما واقعیت این است که چیزهایی هم از ما گرفته؛ آن حشر و نشر اجتماعی، آن معاشرتهایی که دلخوشکنکهای ما بود در این روزگار، آن شرایطی که کنار هم باشیم، با هم سفر برویم، ساعت خوشی را با خانواده و دوستان بگذرانیم، حالا برای ما دغدغه ایجاد کرده که اگر من خودم هم در این دورهمی کرونا نگیرم، ممکن است ناقل باشم و به دیگران هم سرایت دهم. این ترس طبیعتا روی خیلی از روابط ما تاثیر میگذارد. میگویند شاید مهمترین دغدغه قرن بیست و یکم، «ارتباط» باشد و کرونا روی آن تاثیری جدی گذاشته است. هرچند میشود داستان را به شکلی دیگر هم دید؛ میتوان از طریق یک موهبت و به شکل دیگری به «ارتباط» رسید، و آن موهبت برخورداری از فضای مجازی است. در صفحات مجازی خانوادگی، دوستانه، حتی گروهی از افرادی که باهم غریبه هستند، ولی یک دغدغه مشترک دارند، میتوانند باهم حرف بزنند و معاشرت کنند. مثلا جمعی از کسانی که عزیزی را در زمانه کرونا از دست دادهاند، کسانی که ترس زیادی را از کرونا تجربه میکنند، میتوانند در این گروهها درباره تجربیاتشان باهم حرف بزنند آدمهایی که هرچند خودشان به کرونا مبتلا نشدهاند، ولی این ترس از بیماری در آنها آنچنان وحشتناک است که امکان هرگونه کاری را از آنها سلب میکند. الان شرایط به گونهای شده، که تا یک نفر در خانواده سرما میخورد، تا انتهای یک انتخاب وحشتناک را برای خودشان تصور میکنند. طبیعتا کرونا این تاثیرات اجتماعی را بهجا گذاشته، اما اینکه ما از این فرصت چگونه استفاده کنیم هم مسالهای است که باید به آن توجه کنیم.
https://www.kioskekhabar.ir/?p=44302