احمد پورفلاح، عضو اتاق مشترک بازرگانی ایران
کیوسک خبر ـ دلارزدایی سیاستی است که دولتهای مختلف در ایران پیگیر اجرای آن بودهاند. حتی کشورهای دیگر، ازجمله چین نیز چنین داعیهای داشتند که در عمل هیچگاه به آن نرسیدند. عملیشدن این سیاست برای کشوری امکانپذیر است که حداقل دارای تولید ناخالص داخلی باشد و صادرات چشمگیری به کشورهای غیر حوزه دلار همچون اروپا، آسیای دور، آفریقا و .. انجام دهد و از منابع آنها استفاده کند. از لحاظ اصول علم اقتصاد در حال حاضر امکان دلارزدایی از اقتصاد ایران وجود ندارد. به نظر میرسد این موضوع، صرفاً یک شعار سیاسی است که رؤسای دولتهای مختلف آن را مطرح میکنند. چراکه در نگاه اول دلارزدایی و استفاده از ارز ملی یک شعار جذاب و ملی به نظر میرسد، اما من بهعنوان یک فعال اقتصادی شانس توفیق چنین سیاستی را نهتنها ناچیز، بلکه صفر میدانم. مگر آنکه اتفاق خاصی رخ دهد و دولت سیزدهم تمام پارامترهای علمی اقتصاد را زیر پا بگذارد. تا زمانی که درآمد سرانه، تولید ناخالص داخلی، روابط بینالمللی، تحریم و … در شرایط کنونی باشد، دلارزدایی از اقتصاد و تجارت صرفاً یک رؤیاست. شرایط تحریمی بهتنهایی کافی است تا دولت در اجرای چنین سیاستی راه به جایی نبرد. چراکه اکنون طرف مقابل ایران تنها آمریکا نیست؛ بسیاری از کشورها برای تأمین منافع اقتصادی خود در زمین کاخ سفید بازی میکنند و در عمل نهتنها با دلار، بلکه با هیچ ارز دیگری با ایران معامله انجام نمیدهند. کشورهای انگشتشماری هم که در حال خرید کالا از ایران هستند، مبنای تجارت خود را دلار قرار دادهاند که امکان انتقال آن به ایران چندان راحت و گاهی امکانپذیر نیست.حال آیا دولت ایران در شرایط تحریمی این امکان را دارد که محدودیت جدیدی برای خود بگذارد و صادرات را صرفاً به کشورهای غیر دلاری محدود کند؟ در نتیجه آنکه این اتفاق پیامدی جز زیان سنگین اقتصاد کلان ایران نخواهد داشت. اکنون بسیاری از بازارهای داخلی دلاریزه شدهاند و حتی قیمت محصولاتی که صفر تا ۱۰۰ تولید آن در داخل کشور اتفاق میافتد، بر مبنای ارز آمریکایی قیمتگذاری میشوند. حتی اعتماد و تمایل شهروندان فعلاً به دلار بسیار بیشتر از ارزهای دیگر است. طوریکه مردم توجهی به ارزهای دیگر و اعلام نرخ آنها ندارند. بهعنوان مثال گرچه تمایل به مهاجرت به کشورهایی نظیر کانادا بالاست، اما کمتر کسی به نرخ دلار کانادا توجه دارد و اهمیت میدهد. این امر در مورد سرمایهگذاریها نیز صدق میکند. انتخاب اول عده زیادی برای تبدیل دارایی خود یا سرمایهگذاری دلار آمریکاست. دلار به زندگی اجتماعی و روزمره مردم ایران گره خورده است.اکنون مشاهده میشود که در آگهیهای خرید و فروش اینترنتی کالا هم فروشندگان دیگر ریال نمیپذیرند و مذاکره را مشروط به معامله دلاری میکنند. طبیعتاً نمیتوان به یکباره سیاست دلارزدایی را به اجرا گذاشت.اصلاً مشخص نیست که این تئوری چطور به ذهن سیاستگذاران رسیده و چه کسی تخم آن را در برنامههای دولت کاشته است! بنابراین سیاست دلارزدایی را پیش از اجرا شکستخورده میدانم چراکه کشورهای دیگر که شرایط سیاسی و اقتصادی بهمراتب بهتری از ایران داشتند، پیش از این تجربه اجرای چنین سیاستی را داشتهاند و به توفیقی دست نیافتهاند. متأسفانه اقتصاد ایران به شکلی پوست انداخته که بازارها در مقابل اخبار و اتفاقات مثبت هم ضد ضربه شدهاند. بهعنوان مثال اگر پنج سال پیش پیام توافق با عربستان به بازار مخابره میشد، بازار ارز حداقل برای مدتی سقوط میکرد، اما در شرایط کنونی نهتنها اتفاق مثبتی رخ نمیدهد، بلکه همانطور که در پرسش هم اشاره شد بازار به مدار صعودی بازمیگردد. اتفاقات دیگری در این مدت رخ داد که انتظار میرفت بهطور طبیعی قیمت دلار کاهش یابد، اما عملاً بازار راه خود را ادامه داد. در نتیجه تا زمانی که عرضه و تقاضا به تعادل نرسد، نرخ پایین نمیآید. حتی اگر بر فرض محال دلارزدایی قابل اجرا باشد، سایر ارزهای خارجی هم چنین روندی خواهند داشت و این عرضه و تقاضاست راه بازار را تعیین میکند.با توجه به اختلاف نظرات موجود، احیای برجام هم امری بعید است. اما اگر گشایشی صورت بگیرد این معاهده تأثیر فراگیری بر ارتباطات ما با دنیا میگذارد. در این صورت مقداری از منابع ارزی بلوکهشده ایران آزاد میشود و در قبال صادرات میتوان ارز به بازار تزریق کرد. اکنون برجام تنها نقطه مثبتی است که بهعنوان سد دلار عمل کند. با این حال ادامه کشمکشها ممکن است برجام را هم بیخاصیت کند و در صورتی که این ماجرا به سال ۱۴۰۳ کشیده شود، این نقطه مثبت هم رنگ تاریکی به خود میگیرد.در حال حاضر محدودیت ارزی ایران به گونهای است که هر دستورالعمل خوب و مثبتی هم امکان اجرا پیدا نمیکند. اکنون دولت صرفاً به ۵۰ میلیارد دلار صادرات غیرنفتی دل بسته است. با توجه به جمعیت و نیاز وارداتی کشور، این ارقام هم دردی را از تجار یا اقتصاد ایران دوا نمیکنند. بهویژه آنکه در بحث عرضه آن هم اتفاق نظری وجود ندارد و همه تجار به توزیع آن در سامانه نیما معتقد نیستند. از این رو، چنین سیاستهایی هم مفید و مؤثر نبودهاند. این اقدامات اصولی نیستند و در بهترین حالت میتوان آنها را واکسنی دانست که مقطعی عمل میکنند. اقتصاد ایران اکنون نیازمند درمانی پایهای است و با تغییر یک مدیر و تشکیل یک بازار جدید صرفاً سردرگمیها افزایش مییابد. متأسفانه مسائل اقتصادی ایران به سیاست گره خورده و بعید است که سیاستهای کنونی راه را برای اقتصاد باز کنند.
https://www.kioskekhabar.ir/?p=191376