امید فراغت – روزنامهنگار
کیوسک خبر ـ افتادن به ورطه روزمرگی، دعوا و کشمکشهای تکراری داخلی و سالها کشمکشهای بیرونی آیا خستهکننده نشده است؟ باید پذیرفت پایان هر جنگی، صلح است. مثال عینی آن عراق است. با وجود ایجاد جنگ تحمیلی از سوی عراق و خسارتهای سنگین جانی و مالی به ایران، اما پایان آن با صلح نقش و نگار شد. کشمکش و تقابل با عربستان هم نتیجهاش اکنون در بغداد قابل مشاهده است. مذاکرات دیپلماتهای ایران و عربستان برای پایان دادن به تنشهای دوسرباخت، نمونه دیگری از پایانِ غمانگیز دعواهای سیاسی و… است. سیاست خارجی ایران نشان میدهد با مذاکره بیگانه نیست! پس چرا در فضای تقابلِ بیحاصلِ سیاستهای داخلی قائل به مذاکره بین جریانهای مختلف سیاسی نیستیم؟ چرا رضایت اکثریت ملت را بهعنوان پشتوانه تصمیمسازیها و تصمیمگیریهایتان نمیکنید، اگر مردم را درخصوص طراحی سیاستهای داخلی و خارجی همراه خود کنید در چالشها و خلأهای اقتصادی و سیاسی تنها نخواهید بود! حکمرانانی موفق و قابل مطالعه میشوند که برآمده از خواست و مطالبات اکثریت جامعه هستند، در جوامعی که اولویتهای مردم و حکمرانان با یکدیگر متفاوت است آن جوامع در عرصههای فرهنگی، اقتصادی و سیاسی شکننده است. تاریخ گواهِ به کرسی نشستن خواست و مطالباتِ جمعی در مقابل حکمرانان است و در فضای تضاد منافع بین مردم و حکمرانان، این مردم هستند که در فرآیند زمان با متحمل شدن هزینههای سنگین به نتیجه میرسند. بنابراین در وضعیت فعلی دهکده جهانی که فناوری و تکنولوژی در قالب شبکههای اجتماعی، نوعی ادبیاتِ نانوشته مشترک به وجود آورده است و جوامع از حال و احوال فرهنگی، اقتصادی و… جوامع دیگر با خبر هستند، بدونرضایت عمومی کارکردهای اقتصادی و… به نتیجه مطلوب نخواهد رسید! به عنوان مثال در شرایط حال حاضر، اکثریت مردم از نوع زندگی کمی و کیفی مردم کرهشمالی، ونزوئلا و… با خبرند. بنابراین اگر از آنان بخواهید جغرافیایی را برای زندگیشان انتخاب کنند معلوم است که کرهشمالی و از این دست کشورها نخواهد بود! باید پذیرفت حکمرانانِ اصلی جهان امروز، در واقع دادههای فرهنگی، اقتصادی و حتی سیاسی فناوری و تکنولوژی است.
اکثریت مردم دنیای امروز، خواهان صلح و همزیستی مسالمـتآمیز هستند و بر همین اساس متوجه شدهاند که جنگهای امروز محصول سیاستمداران و حکمرانان است و ملتها هیچ کشمکش و مشکلی با هم ندارند! به همین دلیل است که حساب حکمرانان را از ملتها جدا میدانند! به عنوان مثال اگر بخواهیم قضاوتی راجع به کشورهایی نظیر کرهشمالی، ونزوئلا و… داشته باشیم این قضاوت بر پایه و اساس عملکرد حکمرانانشان است. سوال کلیدی این است که چرا ونزوئلا با وجود برخورداری از ثروت طبیعی مثل نفت اما اکثریت ملتشان در رفاهِ مطلوب نیستند؟ ای کاش مردمشان در وضعیت مطلوب اقتصادی و معیشتی بودند و حکمرانانشان شبانهروز در حال مبارزه با امپریالیسم جهانی! جوامع کمترتوسعهیافته باید حواسشان باشد که ابزارِ تقابلهای پیدا و پنهان کشورهای قدرتمند نشوند. به عنوان مثال اگر روسیه و چین برای مقابله با آمریکا از ابزار کوبا، ونزوئلا و… استفاده میکنند آمریکا هم برای تقابل با چین و روسیه از ابزارهایی مثل اوکراین، هنگهنگ و… استفاده میکند، بنابراین بیشتر گرایشات به شرق و غرب بر اساس سناریوی جهانی و مباحث کلان اقتصادی و …چیدمان دارد. بنابراین کشورهای ضعیف مراقب باشند در چنین دامی نیفتند!
https://www.kioskekhabar.ir/?p=83998