**وود مکنزی هفته پیش اعلام کرد که رشد تقاضای نفت در دهه جاری میلادی پایان مییابد و حداکثر تاریخی تقاضای نفت ۱۰۴ میلیون بشکه در روز خواهد بود. با لحاظ سرمایهگذاریهای جاری و ظرفیت مازاد (Spare Capacity) کنونی، این «تقریباً» یعنی هماکنون نیاز دنیا به افزایش ظرفیت تولید به انتها رسیده و تنها به اندازه نگهداشت تولید باید سرمایهگذاری کرد.
**شتاب سالهای اخیر کشورهایی مانند امارات متحده عربی، عمان و عراق (در منطقه خاورمیانه) و چند دهه تلاش کشورهایی همچون آمریکا، عربستان و روسیه برای تولید حداکثری، امروز در آینه گزارشهای بیشتر مراجع حوزه مدیریت و تحقیقات بازار همانند وود مکنزی، ریستادانرژی، فکتس گلوبال انرژی و سناریوهای شرکتهایی مانند بیپی توجیهپذیر بهنظر میرسد.
**کاربرد راهبردی نفت در صنعت حملونقل بهعنوان سوخت است، یعنی جایی که تجدیدپذیرها هنوز نتوانستهاند به اندازه تولید برق مؤثر واقع شوند. ریشه اصلی اوج تقاضای نفت را نیز باید در همینجا جست؛ جایی که رشد بهرهوری سبب شده تقاضای بنزین و گازوئیل در بلندمدت با تهدید روبهرو شود و صنعت پالایش نیز تحت تأثیر قرار گیرد.
**مکنزی پیشبینی کرده است طی دو دهه آینده حدود ۱۰ درصد ظرفیت پالایشگاههای جهان، یعنی معادل ۱۲-۱۱ میلیون بشکه در روز غیرعملیاتی میشود. حدود نصف این رقم برنامهریزی شده است و تکلیف نیمی دیگر نیز در ادامه راه مشخص خواهد شد. اروپا، آمریکا و چین مرکز این تعطیلی پالایشگاهها خواهند بود. البته در کوتاهمدت، همزمان شاهد توسعه ظرفیت پالایشی نیز هستیم.
** در نتیجه این روندها، حاشیه سود پالایشگاهها کاهش مییابد حتی با وجود تعطیلی تدریجی ظرفیت پالایشی بهدلیل چشمانداز نامطلوب تقاضا (که اثر مثبت بر حاشیه سودها دارد) برآورد مکنزی براساس ارزیابی آرگوس نشان میدهد حاشیه سود نقدی (Variable Cash Margin) واحدهای FCC از محدوده ۷-۴ دلار در برخی سالهای اخیر (پیش از کرونا) در کمتر از ۱۵ سال وارد محدوده کمتر از ۴-۳ دلار و گاه کمتر از یک دلار میشود.
**در حاشیه سود اعلامی بالا، تنها اختلاف قیمت نفت و فرآوردههای نفتی (با لحاظ هزینههای عملیاتی) لحاظ میشود و «هزینههای سرمایهای» در محاسبه نمیآید. با لحاظ هزینههای سرمایهای میتوان نتیجه گرفت که هرچند سرمایهگذاری در طرحهای افزایش ظرفیت و بهبود کیفیت ممکن است کماکان تا حدی توجیهپذیر باشد، سرمایهگذاری در پالایشگاههای جدید با چالش سودآوری روبهرو خواهد بود.
**در الگویی مفهومی ساده، درآمد تابع «مقدار» ضربدر «قیمت» است. با مقدمه طولانی گفتهشده، دو پرسش اساسی در مقابل صنعت نفت ایران قرار دارد:
– با لحاظ ارزشآفرینی براساس «مقدار»، چشمانداز اوج تقاضای نفت و فراوانی عرضه از سوی رقبای منطقهای و جهانی، چه راهبردی برای رشد ظرفیت تولید نفت ایران وجود دارد که بتواند این حجم عظیم نفت را به تولید برساند؟
– با لحاظ ارزشآفرینی براساس «قیمت»، چشمانداز نه چندان درخشان سوختها و محدودیتهای فنی تبدیل نفت به انواع محصول زنجیره پاییندستی، چه راهبردی برای خلق بیشتر و پایدارتر ارزش در تبدیل نفت به محصولات وجود دارد؟
**به نظر میرسد پاسخ به دو پرسش بالا یعنی اینکه چگونه نفت بیشتری تولید کنیم و چگونه این نفت تولیدی را با ارزش افزوده بیشتر و بهصورتی پایدارتر به بازار مصرف برسانیم، مهمترین پرسشهای راهبردی وزارت نفت در دوران جدید خواهد بود.
رامین فروزنده منبع: PetroView
https://www.kioskekhabar.ir/?p=106863