امیر محمود حریرچی – جامعهشناس
کیوسک خبر – در وهله نخست باید تعریفی از فرهنگ ارائه داد که با تعریف متداول قدیمی بسیار تفاوت دارد. در گذشته وقتی صحبت از فرهنگ میشد، میگفتیم مجموعهای از آداب و رسوم و مراسم که تحتعنوان فرهنگ میشناختیم. این تعریف به تدریج تغییر کرد و مسائلی در آن پیش آمد و همانگونه که آگاهیها و آموزش بیشتر شد، اطلاعرسانیها هم بیشتر و باعث رشد فرهنگ شد. در دنیای مدرن امروز این مسائل وسعت پیدا کرده و در مناطق مختلف، فرهنگهای مختلفی مطرح شده است که سادهترین آنها فرهنگ آپارتماننشینی، فرهنگ رانندگی، فرهنگ فرزندپروری و از این قبیل نمونههاست. پس مجموعهای از دانستههایی است که نمیتوان گفت به طور صرف از قبل منتقل شده و باید طبق همان هم عمل کرد. بر این مبنا باید هر فردی فکر کند، رشد کند و شرایط جامعه این موضوع را به او منتقل کند تا نیازهای امروز برطرف شود. با توجه به این نوع تغییری که در معنای فرهنگ اتفاق افتاده، این فرهنگ با چالشهایی مواجه است. بخشی از این چالشها عمومی است که شامل ادبیات و هنر و… میشود که در این حوزه کمبودهای اساسی وجود دارد. ایران قدمت و فرهنگ غنیای دارد و در حوزه ادبیات و شعر حرف اول و آخر میزد؛ اما امروز شرایطی پیش آمده که به بهانههای مختلف پس زده شده است. پس آن چیزی که میتوانست عام جامعه را نمایندگی کند، کنار زده شده و یکسری مسائل در حوزه فرهنگ، تحمیل شده و گفتهاند همهچیز همین است. متاسفانه در حوزه فرهنگ، کشور با نوعی انفصال مواجه شده است که این اتفاق در بخشهای مختلف فرهنگ هم افتاده است که بیشترین نقش هم رسانههای کمپانی محور دارند که باعث شدهاند فرهنگ مردم رشد پیدا نکند. پس باید سازمانی باشد که در بخشهای مختلف فرهنگی پاسخگوی مردم باشد و باعث رشد اطلاعات و آگاهیهای مردم شود. یکی از بزرگترین سازمانهای کشور که در زمینه فرهنگی موثر بوده، صداوسیما است. این سازمان باید تولیداتی که دارد بهگونهای باشد که مردم از آن حمایت کنند؛ باید فرهنگ جامعه ما را نشان دهد اما عملاً این اتفاق نمیافتد و برنامههای صداوسیما بیشتر مربوط به زندگیهای لاکچری است و لوکیشنهای لاکچری دارد. در صورتی که صداوسیما باید به میان مردم برود، البته نباید فقط محرومیتها را نشان دهد؛ بلکه در کشور فرهنگهای مختلفی وجود دارد که میتواند به نمایش بگذارد. صداوسیما به عنوان یک سازمان در حوزه فرهنگ، باید با برنامههای خود، بسیاری از هنرمندان را که در کشور پس زده شدهاند، جذب کند. در این راستا باید در این حوزه کارهای کارشناسی انجام شود تا از یک طرف باعث رشد مردم شود و از طرفی دیگر آگاهی آنها را بالا ببرد. چالش دیگری که در حوزه فرهنگ در کشور وجود دارد، یک اصطلاحی به نام فرهنگ فقر است. این فرهنگ بسیار ناامیدکننده و صدمهزننده است؛ یعنی یک نفر را که دردمند است و مشکلاتی دارد، آنچنان تصور میکند که امیدی به روشنایی ندارد. پس مسئولان باید با رفتاری که از خودشان بروز میدهند و عملکردهایی که دارند، این احساس را از میان ببرند تا آن چیزی که اسمش فرهنگ فقر گذاشته میشود در جامعه وجود نداشته باشد. وقتی این اتفاق عملی شود آن فردی که فقیر است احساس ناامیدی و تحقیر نمیکند و میداند حمایت میشود. همه فرهنگ در حوزه مادی نیست؛ بلکه بخشی از آن به اندیشه انسانها مربوط میشود و روی دید آنها تاثیر میگذارد. چالش دیگر حوزه فرهنگ، فرهنگ سیاسی است؛ فرهنگ سیاسی کشور که باید آگاهیهایی به مردم بدهد تا بدانند حق خودشان چیست؟ در شرایط فعلی چیزی که روی آن تاکید میشود این است که به مردم میگویند مقاومت کنید، چه کسی باید مقاومت کند؟ عدهای در خانههای چند میلیاردی خود نشستهاند و فقط به مردم میگویند مقاومت کنید. این مقاومت علاوه بر اینکه گسست طبقاتی ایجاد کرده، در کنار آن موجب ناامیدی گسترده در میان مردم شده است. عدهای کمی در اوج رفاه زندگی میکنند و بیشتر مردم کارشان از فقر گذشته و تخریب میشوند و به آنها میگویند شما مقاومت کنید تا عدهای که در بالا نشستهاند، زندگی کنند. آن چیزی که جامعه در مجموع در حوزه فرهنگ میپسندد و قبول دارد، باید مورد احترام قرار بگیرد. برای نمونه باید به آن چیزی که باعث شادی مردم میشود و از آن لذت میبرند و اینگونه مسائل توجه کرد.
https://www.kioskekhabar.ir/?p=105357