علی بیگدلی – استاد دانشگاه
کیوسک خبر – از اسفند ۱۳۹۸ که دونالد ترامپ اعلام کرد از افغانستان خارج میشویم، بنیان این تفکر بهوجود آمد و جو بایدن هم در مبارزات انتخاباتی به این موضوع اشاره کرد که ما باید سربازهایمان را از افغانستان بیرون بیاوریم ضمن اینکه آمریکا تحت فشار کشورهای عضو ناتو هم برای خروج از افغانستان بود. از طرفی دو رئیسجمهوری که در افغانستان روی کار آمدند، هر دو مظهر فساد و ساختارشکنی بودند، بدون اینکه توانایی ایجاد یک مدیریت منظم را داشته باشند. ارتــش افغانستان هم یک ارتش قومیتی بود و از آنجا که ۴۰ درصد جمعیت این کشور، پشتون که همان قوم کرزای و اشرف غنی است؛ بنابراین تعدادی از اعضای ارتش که پشتون بودند، تسویه شدند و قومیتهای تاجیک و ازبک -که شدیدا ضد پشتون هستند- وارد ارتش شدند؛ بنابراین ضد غنی هم بودند. آمریکاییها خیلی تلاش کردند که بتوانند یک ارتش منظم، منسجم و مجهزی را برای افعانستان ایجاد کنند ولی از طرفی هم کانالهای فسادپذیر جامعه افغانستان و هم فقدان یک مدیریت منظم اجازه نداد که ارتش شکل بگیرد. لذا یک نوع تعارض در ارتش بهوجود آمد و همه عقبنشینی سربازان از ولایات نشانه این بود که ارتش، منسجم و ملی نیست. ما اصلا در افغانستان تفکری بهنام ناسیونالیست و ملیتگرایی نداریم، برای اینکه شدیدا گرفتار قومیتگرایی است و همین موضوع این کشور را به این روز انداخته که یک طرف قضیه است. بهنظر میرسد طرف دیگر قضیه مذاکراتی است که ظرف ۱۸ماه بین طالبان و آمریکا در دوحه ادامه داشت و یک نوع توافق پنهانی بین آنها بهوجود آمده بود؛ چون آمریکاییها از غنی ناامید شده بودند به این نتیجه رسیدند که افغانستان را به طالبان واگذار کنند که سازمانیافتگی بیشتری دارند؛ این حدس و گمانی است که خیلی قریب به یقین است؛ بنابراین از یک طرف ارتش دچار اضمحلال و چنددستگی شده بود که توان مقاومت نداشت و از طرف دیگر سازمان اداری فاسد و همچنین قرارداد پنهانی بین طالبان و آمریکا که قدرت را به دست طالبان واگذار کنند؛ در این میان دخیل بود. این در حالی است که طالبان در شرایط فعلی دو مسیر را میتواند انتخاب کند؛ مسیر بازگشت به همان شرایط سالهای ۱۹۷۵ تا ۲۰۰۱ که رفتارهای خشن را از خود نشان میداد؛…مثل ضدزن بودن و تلاش برای به اجرا در آوردن تمامی احکام شرعی و … و از طرفی به وجود آوردن زمینه تمرکز روی نیروهای تروریستی در افغانستان. با توجه به اینکه طالبان یک گروه شورشی محلی است و برخلاف داعش و القاعده شعباتی در جهان ندارد که گروههای تروریستی خطرناکی هستند، در درجه اول، میتواند به آن سمت و سوی اولیه خود حرکت کند ولی به نظر میرسد سمتوسوی دوم به واقعیت بیشتر نزدیک باشد و در پیامهایی که رهبرانش ظرف روزهای گذشته مطرح کردند، علاقهمند هستند که افغانستان را به کشوری مستقل درآورند و راه ترقی و پیشرفت را برای افغانستان فراهم و جذب سرمایهگذاری خارجی کنند و دست از اقدامات تروریستی خود بردارند و به سمت ایجاد ارتباط با نظام بینالمللی بروند و یک نوع تغییر در نگرشهای مذهبیشان هم ایجاد کنند. در غیر اینصورت آمریکا از اینکه طالبان بخواهد احکام شرعی را اجرا کند، میپذیرد همانطور که از ما پذیرفته که احکام شرعی اجرا میشود و برای خانمها و آزادیها محدودیتهایی ایجاد شده است؛ بنابراین برای آمریکا مهم است که بتواند موضوع را آرام کند. اما طالبان در مورد رابطه با ایران اگر بخواهد راه دوم را انتخاب کند، ناچار است که یک رابطه معمولی داشته باشد، اما نمیتواند یک دوست استراتژیک در همسایگیمان باشد همانطور که عراق هم نبوده. اما مقامات ما دلخوش از اینکه آمریکاییها از افغانستان رفتهاند، هستند که کافی نیست و یک طرف قضیه است. طرف دیگر این است که طالبان بتواند مرزهای شرقی ایران را تحت فشار و آزار قرار دهد. به همین دلیل الان صبر پیشه کردهایم که ببینیم شرایط چگونه میشود و به چه سمت و سویی حرکت میکند و طالبان چه جلوهای از خود به نمایش میگذارد و از اینروست که مقامات ما اظهارنظرهای مستقیم در مورد طالبان نکردهاند. طالبان تلاش میکند که بتواند یک مشروعیت داخلی و بینالمللی بهدست آورد و احتمال دارد که بتوانیم با طالبان در آینده نزدیک بهعنوان دولتی مستقل که اگرچه ممکن است نام امارت اسلامی داشته باشد که ما هم خیلی کمتر از امارت اسلامی نیستیم، روابطی داشته باشیم. آنچه بهعنوان نتیجه میتوان گرفت اینکه طالبان باید اجبارا از رفتارهای خشن، آزار عمومی و تنگنظریها فاصله بگیرد و بهعنوان یک نهاد سیاسی با قوانین بینالمللی آشنایی بیشتر و روابط نزدیکتری برقرار کند.
https://www.kioskekhabar.ir/?p=112397