نعمت احمدی – حقوقدان
کیوسک خبر – حاشیهنشینی یا زندگی در سکونتگاههای غیررسمی در ایران خصوصا تهران به موضوع حاد اجتماعی تبدیل شده است. به گذشته حاشیهنشینی میپردازم. با اصلاحات ارضی در رژیم سابق و تغییر نوع مالکیت در روستاها و ورود تراکتور، نحوه کاشت و داشت محصولات زراعی تغییر کرد و با ورود تراکتور عملا نیروی مازاد کار از روستاها به شهرها سرازیر شد. نیروی کاری که تنها به زور بازوی خود متکی بود. ترکیب جمعیتی از روستایی به شهری در دهههای ۴۰ و ۵۰ در حال دگرگونی بود که در سال ۵۷ یعنی زمان انقلاب به ۵۰ درصد روستایی و ۵۰ درصد شهری رسید. از طرفی مالکین هم که در پی اصلاحات ارضی و فروش زمینهای خود به کشاورزان و دریافت پول آن از بانکها دارای نقدینگی شدند به شهرها هجوم آوردند و بخشی از این مالکین در ساخت و ساز شهرکهای پیرامونی در اطراف شهرهای بزرگ به شهرکسازی و خانهسازی روی آوردند. شهرکهایی مانند تهرانپارس، نارمک، مجیدیه، شهرزیبا، زیباشهر و دهها منطقه مسکونی دیگر که در کنار شهرها به محل سکونت روستائیان مهاجر به شهرها اختصاص پیدا کردند. اما روستاییانی که قادر به خرید سرپناهی در این شهرکهای جدید در حال ساخت نمیبودند به حاشیههایی دورتر هجوم بردند و با تصرف اراضی به ساخت و ساز بدون مجوز مشغول شدند. موضوعی که در دوره شهرداری آقای غلامرضا نیکپی به معضل بزرگ شهر تهران تبدیل و همین برخورد شهردار آن زمان تهران با ساخت و سازهای بدون مجوز از اهم دلایل اعدام وی در ماههای اولیه پیروزی انقلاب شد. عدهای دیگر از روستاییان مهاجر با تشکیل کلونیهای منسجم مناطقی مثل زورآباد کرج را به وجود آوردند و همین انسجام باعث شد که دستگاه حکمرانی وقت نتواند با آنان برخورد سخت داشته باشد. انقلاب اسلامی اما نگاه دیگری به ساخت و ساز در حاشیه شهرها داشت. تصرف این اراضی که به تازگی از مالکیت مالکان آنان رفع اثر شده بود و دادگاه انقلاب مستقر در شهرداری در پی لغو مالکیت اراضی شهری مبادرت به واگذاری زمین به افراد فاقد مسکن کرد. موضوعی که به سرعت به گسترش حاشیههای شهرهای بزرگ مانند تهران، تبریز، اصفهان و مشهد منجر شد و به آهنگ مهاجرت از روستاها به شهر سرعت بیشتری داد. جنگ تحمیلی و درگیری چند استان خصوصا استان خوزستان هم باعث مهاجرت از مناطق جنگی به جاهای امن شد. جنگزده عنوانی بود که مراکز دورتر از میدان جنگ را مجبور به واگذاری زمین و ساخت و ساز برای آنان نمود. تغییر وضعیت آب و هوا و دامنه خشکسالی که منجر به خالی شدن روستاها شد به ترکیب جمعیتی حاشیه شهرها افزود. هماکنون عمده روستاهای کشور محل سکونت پیرمردان و پیرزنانی است که آخرین ساکنان روستاها هستند. حاشیهنشینی در سالهای گذشته رو به گسترش نهاده است و در شهرهای بزرگ مانند تهران و مشهد و بیشتر نمود عینی دارد. حاشیه نشینی امروزی هیچ شباهتی با زندگی روستایی و با تاسف نحوه زندگی شهری ندارد. نه زندگی روستایی است و نه زندگی شهری. ترکیب جمعیتی حاشیهنشینی هم در نوع خود عجیب است. مهاجرین حاشیهنشین، از اصل و ریشه خود فاصله گرفتهاند و در ترکیب جمعیتی متغیر و متکثری زندگی میکنند که بافت ذهنی و فرهنگی متفاوتی با یکدیگر دارند. مهاجرت از استانهای مختلف با ترکیب جمعیتی ناهمسو هم از نظر فرهنگی و هم از نظر قومی و زبانی این ترکیب و این ناهمگونی را که منجر به روابط ناهنجار اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی شده است را بهوجود آورده است. بافت جمعیت جدید راحتتر گرفتار روابط ناهنجار اجتماعی مانند اعتیاد و درگیر شدن با فروش مواد مخدر و استفاده از کودکان کار و خرید و فروش نوزادان، سرقت و در مواردی حذف رقبا میگردد. البته حاشیه نشینی تنها منجر به بروز ناهنجاریهای اجتماعی نمیشود بلکه بستر مناسبی درحاشیه به لحاظ عوامل مختلف برای جرمزایی پدید میآید والا طلاق و قاچاق و اعتیاد در مناطق مرفه هم وجود دارد. از حاشیهنشینی به عنوان بیماری خاموش کلانشهرهای امروزی یاد میکنند و محققان این حوزه بر این باورند محصول مهاجرت تنگناهای اقتصادی و قطبیسازی یا تمرکزگرایی جمعیت بهویژه در کلانشهرها و در ایران خصوصا شهر تهران است که روند مهاجرت موجب خالی شدن روستاها و کم شدن جمعیت شهرهای کم برخوردار شده و در نهایت جمعیت در چندین شهر بزرگ به صورت حاشیهای متمرکز میشود. برابر آمار وزارت کشور، ۲۳ درصد از حاشیه نشینی کشور در استان تهران است و به این ترتیب سالانه بیش از ۲۵۰ هزار نفر به تهران مهاجرت میکنند. شهری که در آغاز قرن ۱۴ سال ۱۳۰۰ وقتی که کودتای سوم اسفند رخ داد، جمعیتی ۲۰۰هزار نفره داشت، امروزه به کلانشهری تبدیل شده است که برابر آمار استانداری تهران سالانه بیش از ۲۵۰ هزار نفر را به سوی خود جلب میکند. به این بخش از گزارش رسمی استانداری تهران توجه کنید: برابر چکیده اسناد توسعهای و آمایشی استان تهران تراکم جمعیت حدود ۲۰ برابری نسبت به متوسط شهری وجود شهرستانهای بیبهره از خدمات مختلف بهویژه درمانی و آموزشی، تمرکز امکانات در مرکز استان و محرومیت دیگر شهرستانها با وجود سهم ۵۰ درصدی از درآمدهای کل کشور با کمترین میزان بازگشت در استان تهران. اخیرا مصاحبهای از آقای محسن روحالامینی، نماینده مجلس پخش شد که اعلام میدارد الان خانوادههایی پیدا میشوند که در یک اتاق زندگی میکنند و وسط آن پردهای میکشند و دو خانواده با سرویس مشترک در یک جا زندگی میکنند. یا بالای پشت بام منازل زندگی میکنند. البته ایشان راهکار را در شیوه زندگی سابق که خانوادهها از سرویس عمومی استفاده میکردند و با خانواده زندگی مشترک داشتند و آرزوی خانهدار شدن را نداشتند و با همین زندگی میساختند تا احتمالا شرایط خانهدار شدن مهیا شود و در نهایت میگویند باید توقعات را کم کرد. مدتی پیش پدر و مادر زندگی کرد و توقعات را پایین آورد و راضی باشند. به این بخش از سخنان نماینده محترم مجلس کاری ندارم اما بیان واقعیت از زبان ایشان که در یک اتاق دو خانواده با کشیدن پرده زندگی میکنند و از سرویسهای مشترک استفاده میکنند، کار داریم. چرا باید دو خانواده در یک اتاق که پردهای آنان را از یکدیگر جدا میکند، زندگی کنند درحالی که به گفته نایبرئیس اول اتحادیه مشاوران املاک تهران در کشور بیش از دو و نیم میلیون خانه مسکونی خالی وجود دارد که ۵۰۰ هزار واحد آن در استان تهران واقع شده است. این درحالی است که در کشور کلا ۲۵ میلیون واحد مسکونی اعم از شهری و روستایی دارد و میانگین خانههای خالی در ایران دو برابر متوسط جهانی است. چه بخش از این خانهها، خانههای لوکسی هستند که به گفته نایبرئیس اول اتحادیه مشاوران املاک تهران اقشار متوسط جامعه توان اجاره انباری یا پارکینگ چنین خانههای لوکسی را ندارند. خانههای لوکسی که نشانه شکاف عمیق طبقاتی در جامعه ایرانی است. وقتی در جنوب شهر، دو خانواده با کشیدن پردهای در یک اتاق استیجاری با سرویس مشترک زندگی میکنند یا زوجهای جوان به کانتینرخوابی روی میآورند یا کارتنخوابی به بلیهای در شهرها تبدیل شده است چه باید کرد؟ آیا باید گفته روحالامینی را مورد توجه قرار داد که قناعت کنند؟ آیا میشود از همه چنین درخواستی داشت؟ برابر آمار مرکز آمار ایران، ارزش تعداد خانههای خالی از سکنه معادل ۳۸ سال توزیع یارانه کشور است و تهران هشت برابر لندن خانه خالی دارد. قیمت بعضی از خانههای خالی تهران معادل دهها خانه متعارف برای زندگی متوسط شهری است و اتفاقا بیشترین خانههای خالی در شمال تهران قرار دارد که به عنوان سرمایه توسط مالکین آنها خالی نگه داشته میشوند. و همین مطلب باعث رشد حبابی قیمت مسکن شده است درحالی که ۹۰۰ هزار واحد از این خانههای خالی متعلق به اشخاص حقوقی است و منظور از اشخاص حقوقی در این آمار، بانکها، دستگاههای دولتی، ارگانها و نهادهای عمومی است که معمولا برای افزایش سرمایه یا مصون نگه داشتن آن در برابر تورم اقدام به خرید یا ساخت املاک مسکونی و تجاری میکنند. دولت باید ترتیبی اتخاذ کند که اشخاص حقوقی ذکرشده که اتفاقا دولت بر آنها سیطره دارد نتوانند این ۹۰۰ هزار واحد مسکونی را خالی نگه دارند. اگر زور دولت یا منافع دولت ایجاب میکند که دستگاههای دولتی صاحب این نوع خانههای خالی باشند باید ترتیبی حداقل اتخاذ کند که با قیمت عادله به افراد فاقد خانه به اجاره واگذار شود. اگر در هر واحد این ۹۰۰ هزار واحد خانه خالی یک خانواده پنج نفره زندگی کنند، نزدیک به پنج میلیون نفر صاحب سرپناه اجارهای خواهند شد و از بار تراکم حاشیهنشینی کاسته خواهد شد. به هر حال حاشیهنشینی عواقب ناگواری دارد و تا تاثیر مستقیمی بر جرم و جنایت تا گسترش فسادهای اجتماعی از قبیل قاچاق، سرقت، اعتیاد، قتل و دیگر ناهنجاریهای اجتماعی. آیا نمیتوان در حرکتی به گفته رئیسجمهور، جهادی از دستاندرکاران مسائل اجتماعی درخواست کرد برای عواقب مصائب حاشیهنشینی راهکاری مناسب پیدا کنند و دولت ملزم به اجرای آن باشد. واقعیت تلخی که اگر به درمان آن نپردازیم در آیندهای نهچندان دور آوار آن بر سر همه خراب خواهد شد.
https://www.kioskekhabar.ir/?p=142089