آلبرت بغزیان، اقتصاددان
کیوسک خبر ـ زمانی که ما صحبت از دارایی های مولد میکنیم باید توجه کنیم که دقیقا درباره چه چیزی صحبت میکنیم. ببینید زمانی که یک بخش خصوصی ارزیابی دارایی انجام میدهد و متوجه میشود مثلا دارایی دارد که این دارایی برای او بازده، فایده یا سودی ندارد پس طبیعی است که فکر میکند پس باید این دارایی را در راستای کارکرد مفید برای خودش تغییر بدهد. مثلا دارایی مورد نظر را فروخته و آن را در راستای سوددهی در مسیر دیگری برای خود وارد کند. حالا سوال این است که چطور دولت با آن همه کارشناس و متخصص و سازمان برنامه و بودجه و بانک مرکزی و … که سالانه باید بودجه تعیین و هزینههای خود را تامین کند، همچنان دارایی هایی دارد که غیرمولد هستند، یعنی دارایی که کاملا بیهوه است را جایی نگه داشته است بدون اینکه آن را تبدیل به احسن کند. ببینید کسی از صاحب یک سوپر مارکت شاید انتظار ندارد که همچون متخصص اقتصاد و کارشناس اقتصادی عمل کند، اما همین صاحب سوپر مارکت زمانی که با چنین سرمایه راکدی مواجه شود به طور غریضی دست به تجدید سرمایه زده و سعی میکند سرمایه خود را به مولد تبدیل کند، اما میبینیم که دولت به عنوان یک دستگاه عریض و طویل که باید کشور را اداره کند، مثلا تا الان به این نتیجه نرسیده بودند که باید سرمایهها را تبدیل به سرمایه مولد کنند و حالا تبصره میکنند که دولت نیز بیاید و به این شکل مساله را اعلام کند. چطور این حجم از دارایی غیرمولد جمع شده است که حالا نیاز به مصوبه برای فروش و یا تبدیل این سرمایهها باشد ؟ اصلا اینکه چرا نهادها، سازمانها و وزارتخانههایی در دولت وجود دارند که املاک یا سرمایههایی به این شکل دارند خود محل سوال است که حالا دولت با اعلام و مصوبه تلاش کند این املاک را به فروش برساند یا آن را تبدیل به احسن کند. این موارد میتواند شک و تردید ایجاد کند که شاید این داراییها برای دولت مولد نباشد، اما حتما برای مالکین آن در زیر مجموعه دولت لابد فوایدی دارد که چنین رها شده یا تغییر نکرده است یا استفاده مناسبی از آن نشود؛ مثل این است که کسی در مضیقه مسکن است و در عین حال خانه دارد، اما نه آن را اجاره دهد و نه خودش استفاده کند؛ این مساله منطقی نیست و همین باعث میشود که سوال پیش بیاید. تاکنون با این اموال و داراییها چه کاری انجام میشود و چرا به ارزش آنان توجه نشده است. مساله دیگر این است که دولت کمیته تعیین کرده است، اما مسیرش آنقدر غیرشفاف است که محل پرسش میشود که چطور میخواهند این اموال را شناسایی و از ید قدرت وزارتخانه یا موسسه یا شرکت زیر مجموعه دولت خارج کنند؟ وقتی کل روند شفافیت ندارد این پرسشها درباره روند عملکرد و درستی یا نادرستی آن و اینکه آیا به منافع ملی در این مساله فکر شده است به وجود میآید! این مساله مولدسازی از اموال دولتی قاعدتا باید انجام شود و اتفاقا در ابتدا باید به اینکه چرا تاکنون نشده، با تردید نگریست و در مرحله دوم با توجه به عدم شفافیت این روند باید به ادامه مسیر شک کرد.
مساله دیگر نیز این است که آیا برای اینکه این مولدسازی به چیزی شبیه خصوصی سازی تبدیل نشود آیا فکر شده است؟ اینکه در خصوصی سازی بسیاری از اموال، املاک و داراییهای دولت به قیمت واقعی فروخته نشد، در نهایت بسیاری از پولها به صندوق دولت واریز نشد و مواردی از این دست باعث بروز نگرانی درباره مصوبه مولدسازی میشود. بسیاری این روند را مشابه همان خصوصی سازی تصور میکنند و اینکه در شرایط اقتصادی فعلی اساسا چقدر بخش خصوصی واقعی توان دسترسی به این اموال را دارند . به هر حال داراییهای بخش خصوصی غیردولتی اعم از حقیقی و حقوقی ناچیز یا کم نیست و هستند مواردی که میتوانند این اموال را خریداری کنند، اما اینکه همین بخش خصوصی قانع شود که این اموال و داراییها را خریداری کند مبحثی جدا است. برای مثال در بخش نفت ما قطعا با داراییهایی مواجه هستیم که مشابه آن در اختیار هیچ نهادی به جز دولت نیست و به سادگی نمیتوان مشابه این داراییها را یافت و یا به راحتی بدون مجوزهای لازم در آن وارد شد، اما در بخش املاک قطعا خریداران بیشتر و بهتری وجود دارد؛ یعنی باید بین بخش املاک و بخش تولید و کارخانهها در این مسیر تفاوت جدی قائل شد. مساله این است که در همین بخش املاک هم بسیار امکانش وجود دارد خود بانکها وارد شوند. چطور میتوان مطمئن بود که شرکتهای زیر مجموعه دولت و یا بانکها وارد این پروسه واگذاری و مولدسازی از داراییهای دولت نشوند؟ ببینید خود بانکها اموال و املاک مازاد دارند که اتفاقا به خاطر بازخوانی صورتهای مالی از فروش یا واگذاری این املاک و داراییها اجتناب میکنند. در واقع منابع مالی بانکها در این اموال بلوکه شده است و اتفاقا همین بانکهای دولتی باید پیش از سایر بخشها برای مولدسازی این املاک و داراییها تلاش کنند.توجه کنید وقتی هر شهروندی حالا احساس میکند با خرید هر ملک یا وسیلهای در نهایت با نگه داشتن آن سود میکند، دیگر عجیب نیست که بانکها نیز همین روند را در پیش بگیرند. اما وقتی بخش مولدسازی است به راحتی میتوان متوجه شد که باید همان ابتدا به سراغ املاک داری در بانکهای دولتی رفت. اینکه بانکها دست به املاک داری زده اند یا سرمایهها را در اموال غیرمولد حبس کرده اند را باید بانک مرکزی پاسخگو باشد که چطور این اجازه به این بانکها داده شده است. مساله مغفول در مصوبه مولدسازی از داراییهای دولتی یکی این است که چطور نهادهای نظارتی و سازمان برنامه و حتی بانک مرکزی آنقدر در این مسیر اهمال کرده اند که حالا کار به مصوبه درباره روندی رسیده است که باید در طی سالیان رخ میداده است، آن هم حالا که مسیر ترسیم شده جدید، شفاف نیست و خب طبیعی است که حالا بسیاری از این نهادهای زیر مجموعه دولت سعی خواهند کرد در مقابل این روند مقاومت کنند. باید توجه کرد که بانکها اکنون و در این روند باید فقط در بخش تامین مالی یا بخش کمک به تولید وارد شوند وگرنه خود بانکها باید از اموال و داراییهای غیرمولد که سرمایه را در خود حبس کرده است در راستای این مصوبه بگذرند و برای مثبت شدن ترازنامه خود فکر دیگری بیاندیشند.
https://www.kioskekhabar.ir/?p=180527