عباس موسایی – فعال سیاسی اصلاحطلب
مقدمه اول:
روزی تزلو شاگـرد کنفوسیوس درباره جنگ بحث میکرد، تزلو گفت: «اگر در رأس سه نیروی مسلح قرار بگیرید، چه کسی را برای دستیاری خود برمیگزینید.» استاد گفت مسلما کسی را انتخاب نمیکنم که بیآنکه در بند زندگی و مرگ باشد، بتواند ببر را خوار کند یا آماده است خود را در رودخانه بیفکند، مسلما کسی را انتخاب میکنم که مانع را با احتیاط لازم زیر نظر میگیرد و ترجیح میدهد با مدد استراتژی پیروز شود.» فرمانده عاقل نقشههای خود را با توجه به آرایش معارض خود تنظیم میکند؛ «از روی گرده دشمن وضع خود را تنظیم کنید.» تزوسان، فرزانه چین باستان در هنر رزم میگوید: فرماندهی که نبرد و مختصات آن را فهم کند، ناجی کشور و فرمانده امنیت و آرامش مردمانش خواهد بود. آنچه در جنگ ظریف و با اهمیت است، حمله به استراتژی رقیب است. اگر خودتان را بشناسید و دشمن (رقیب)تان را، در هزار نبرد شکست نخواهید خورد. وقتی دشمنتان را نشناسید ولی خودتان را بشناسید، در نیمی از نبردها پیروز خواهید شد. اگر نه خودتان را بشناسید، نه دشمنانتان را، هرگز پیروز نخواهید شد.
مقدمه دوم:
نیکلا ماکیاوللی، اندیشمند سیاسی ایتالیایی در قرن پانزدهم، سیاست را استراتژی به دست آوردن و نگهداشت قدرت توصیف میکند؛ چنانکه میتوان دال مرکزی سیاست در منظومه فکری ماکیاولی را «قدرت» دانست. به زعم او در شرایط متفاوت، حفظ و نگهداری از قدرت الزاماتی خاص، متفاوت و معطوف به شرایط گوناگون دارد. ماکیاولی که بخش قابلملاحظهای از آموزههای سیاسیاش را با الهام از داستانهای کورش، رومولوس، مارکوس و تدابیر ایشان در مواجهه با مخاطرات، عرضه میدارد، برای تبیین تفاوت منطق موقعیت، داستانی از یکی از سرداران روم در نخجیرگاه را به عنوان مقدمه میآورد. سردار رومی در حالی که با همراهان بر سرچشمهای اتراق کرده بود، نهیب میزند که از جناح چپ، مورد حمله قرار گرفتهایم، آرایش بگیــرید. سپــس به بررسی نوع آرایش محــافظان، تیراندازان و… نقاط قوت و ضعف ایشان میپــردازد. پــس از فاصلهای ۱۰۰ گزی از سرچشمه و در حال بازگشت، دوباره سردار رومی با صدای بلند حمله فرضی از جناحی دیگر را گوشزد میکند و خواستار آرایش همراهان میشود و… . یکی از ملازمان از وی دلیل این اقدام را جویا میشود، پاسخ میگیرد که تفاوت موقعیت، توپوگرافی و شرایط زمین در این فاصله اندک، آرایشی متفاوت طلب میکند. تفاوت منطق موقعیت، آرایش دفاعی-تهاجمی متفاوت و جدیدی طلب میکند.
مقدمه سوم:
سیاست یعنی عبوری سخت و کند از خلال موانعی درشت و دشوار؛ عبوری شورمندانه و همزمان سنجیده. این کاملا درست است، و همه تجربه تاریخ گواه درستی آن است، که اگر کسی پیشتر سودای رسیدن به هیچ ناممکنی را در سر نپرورانده و سخترویانه در جهان پی نگرفته بود، آنچه امروز امکانپذیر است، هرگز ممکن نمیشد. ولی برای این کار فرد باید رهبر و پیشرو باشد، و نهتنها رهبر و پیشرو، بلکه باید همچنین، به معنای بسیار دقیق کلمه، یک قهرمان باشد. و حتی کسانی که نه رهبر و پیشرواند، نه قهرمان، باید چندان شجاع و دلاور باشند که دلشان حتی از فروریختن همه امیدها نلرزد. این ویژگیها همین امروز ضرور است، در غیر اینصورت، آنچه که هم، امروز ممکن و در دسترس است به کف نخواهد آمد. فقط کسی جنم سیاستورزی دارد که مطمئن باشد اگر جهان [روزی] در چشم او، برای آنچه او در سر دارد، خیلی ابلهانه و حقیرانه هم به نظر رسید، باز هم او از پا نمینشیند. فقط کسی جنم سیاستورزی دارد که بهرغم همه اینها باز هم [در چنان روزی] بتواند بگوید: «بهرغم همه اینها». (ماکس وبر، اخلاق و سیاست، ترجمه دکتر مجاهدی)
مقدمه چهارم:
در یک تقسیمبندی کلان در ادبیات سیاسی جدید، نظامهای سیاسی را به سه دسته، دموکراتیک (انتخاباتی)، اقتدارگرا و اقتدارگرای انتخاباتی دستهبندی میکنند. در نظامهای دموکراتیک، حاکمیت و قانون بر آمده از اراده عمومی شهروندان آزاد و برابر است. نظامهای اقتدارگرا، بر اساس اراده حاکمان، سامان و سازمان مییابد. در نظامهای اقتدارگرای انتخاباتی همزمان اراده حاکمان و قوانین وضعی توسط نهادی انتخابی، عرصه سیاسی را مدیریت میکند. با توجه به شرایط متفاوت در کشورهای مختلف، انواعی گوناگون از هر کدام از الگوهای کلان فوق، در سطح جهان وجود دارد. فرانسیس فوکویاما، نظریهپرداز سیاسی آمریکایی، ژاپنیتبار، نظامهای سیاسی حاکم بر ایران و روسیه را در ذیل این الگو میآورد. به زعم ایشان، در این نظامها انتخابات توسط بخشی از حاکمیت بهگونهای هدایت میشود که اقتدارگرایانه و مهندسیشده به پیروزی جناح اقتدارگرا بینجامد. گری کاسپاروف، قهرمان بزرگ شطرنج و رهبر اپوزیسیون روسیه در دهه گذشته، در تبیین تفاوت رژیمهای سیاسی حاکم ایران و روسیه، بهرغم پذیرش نظر فوکویاما، وجود شخصیتی چون هاشمیرفسنجانی در ساختار سیاسی ایران را وجهتمایز و برتری نظام سیاسی ایران بر روسیه میداند. بهزعم ایشان، وجود هاشمیرفسنجانی در عرصه سیاسی ایران، انتخابات را از ابزار محض بخش اقتدارگرا، خارج میکند. هر چند در سال ۹۲، هاشمی ردصلاحیت شد، اما جایگاه ویژه ایشان در عرصه سیاست ایران، میدان بازی را به نفع جریان میانهرو تغییر داد. میتوان فقدان هاشمی را به خودیخود، تضعیف کفه انتخابی در نظم سیاسی کشور دانست.
موخره:
اگر با این تمهید مقدمات، بر اوضاع سیاسی کشور نظری بیفکنیم، میتوان کشور را در یک وضعیت آستانه دید؛ آستانهای که فراسوی آن، امکانات و ظرفیتهای زیادی برای تضعیف وجه انتخابی نظام سیاسی، توسعهستیزی، تنشزایی، انسداد، انزوا و… قابلرویت است. علائم هشداردهندهای که در بطن اندیشه یکدستساز قابل درک و رویت است، باید طرفداران منافع ملی را به سیاستورزی هوشمندانه متضمن منافع و مصالح ملی رهنمون سازد. با وجود انگیزههای خطرناک وضعیت جدید، به قول آلکسی دوتوکویل، فیلسوف و جامعهشناس بزرگ فرانسوی، نباید از نیکیهای حداقلی وضعیت موجود، به نفع آرمانهای جامعه فاضله خیالین، دست کشید. دشواریهای زمانه به جای یأسآفرینی، تردیدافکنی و راه بردن به انفعال، بیتفاوتی و حرکت در مسیر مخالف مصالح عمومی، باید محرک تصمیم و تدبیر کنشگرانه، مسئولانه و متوقفکننده مخاطرات عدیدهای باشد که کشور با آن روبهروست. جلوگیری از پیشروی استثناگرایی، امروز وظیفه و رسالت ملی و تاریخی تمام کسانی است که دل در گرو امروز و آینده این مرز و بوم دارند؛ شهروندانی با حقوق ناکامل، زخمخورده، نابرخوردار و… که در مسیر عبور از مخاطرات، هر روز با مانعی مواجه میشوند و دراین مسیر ناهموار، به قول ابتهاج، چون میدانند که امید هیچ معجزی زِ مرده نیست، بسان رود که در نشیب دره، سر به سنگ میزند و میرود، رونده و جاریند. شهروند خوب ، به خاطر وطن، زخمهای شخصی را از یاد میبرد. انسدادآفرینی را میبینند، درک میکنند و در آن متوقف نمیشوند؛ چه زیبا میگوید امیر مومنان علی(ع)؛ عرَفْتُ ا… سُبْحَانَهُ بِفَسْخِ العَزَائِمِ: خدا را به بَرهم خوردن تصمیمهای محکم و برنامهریزیشده، شناختم! بزرگی، سیاست را رقابت مهندسیها میداند. امروز اگر مهندسی ملت (عادیسازان، اصلاحگرایان، تنشزدایان، نابرخورداران و…) بر مهندسی استثناگرایان اندکسالار، امکان غلبه داشته باشد، آیا نباید از آن استقبال کرد و بر ظرفیتش افزود؟ لازم است که عادیسازان و خردگرایان منافع ملیمحور، شامل شهروندان، فعالان سیاسی، کاندیداهای ردصلاحیت شده، با درک منطق موقعیت و مختصات شرایط کنونی، با عبور از زخمها، زخمزبانها، مانعآفرینیها و… به راهبردی مشترک و بر اساس منافع و مصالح ملی، به وقت اکنون برسند. شکلدهی و سازماندهی اجماعی ملی برای محافظت از منافع ملی، الزام سیاستورزی مبتنی بر مصالح ملی است. اگر به اقتفای توماس اسپریگنز در«فهم نظریههای سیاسی»، شناخت درد را مقدمه درمان بدانیم، امروز مقدمه دردهای مزمن کشور، ترجیح منافع و مصالح کشور، ملت ایران، بر منافع شخصی، باندی و جناحی است. راه عبور از مخاطرات، مشارکت ملی برای تدوین راهبرد عبور از بحران است. این راهبرد، نمیتواند بیالتفات به امکانات و موانع عرصه سیاست در کشور باشد. بر عادیسازان فرض است که برای عبور کشور از مخاطرات استثناگرایی و یکدستسازی؛-عوارض و عواقب یکدستسازی را تبیین کنند. – تندروی برای خروج، مکمل انسداد و محدودیتآفرینی کسانی است که اخراج را در دستور کار قرار دادهاند.- مدیریت درست اوضاع، نافی پیگیری مطالبات دموکراتیک نیست. – با محاسبات متعدد میتوان از پیشروی استثناگرایی ممانعت بهعمل آورد.- اصلاحگرایان باید در موقعیتی قرار بگیرند که درک درستی از اوضاع کسب کنند و قابلیت پیشبینی داشته باشند.- فهم معانی کنش رقیب و عیانسازی پیامدهای آن. – راهبران اصلاحات، تصمیماتی واضح، قاطع و چارچوبدار اتخاذ کرده و سازماندهی اصلاحات در منطق جدید را در دستور کار قرار دهند.
https://www.kioskekhabar.ir/?p=93009